ویدیوهایت را بیشتر از خودت دوست دارم (بخش پایانی)
همه آموزگاران عاشق خان و سایت او نیستند. بهزعم گری استاگر، از مشاوران آموزشی کهنهکار و و از هواداران استفاده از لپتاپها در مدارس، آکادمی خان در کل خلاقیتی بهخرج نداده است. او بر این باور است که ویدیوها و ماجولهای نرمافزاری تنها نسخهای پیشرفته و فناورانه از روشهای قدیمی تدریس هستند، یعنی ارائه درس و تمرین. او میگوید مدارس به «کارخانههای بیطراوت تولید تست» تبدیل شدهاند و آکادمی خان برای این جریان کسالتبار سور و سات جور میکند. چیزی که رویکرد خان بهنوعی از آن رنج میبرد، پیروی از اصول رایج در مدارس فعلی است: آنها هیچچیزی را که در مدرسه رایج است زیر سؤال نمیبرند. آنها قصد ندارند محتوای کنونی را به چالش بکشند.» البته استاگر این واقعیت را که خان در تلاش است تا فرآیند آموزش را بهبود دهد میستاید، اما میگوید تحقیقات نشان میدهند بچههایی که در ریاضی مشکل دارند کارشان با فیلم دیدن راه نمیافتد.
همانطور که سیلویا مارتینز، رئیس مؤسسه غیرانتفاعی Generation YES (مؤسسهای که تمرکزش بر استفاده از فناوری در کلاسههای درس است) میگوید، «آنچه که آنها انجام میدهند واقعاً تقلیدی است.» مارتینز میافزاید، ایجاد حرکت در کلاس ایده کاملاً جدیدی نیست و شک دارد که اینکار برای بیشتر بچهها جواب بدهد: «اگر آنها نمیتوانند توضیح مربوط به یک درس را در کلاس بفهمند، اگر آن درس در قالب یک فیلم ویدیویی در خانه ارائه شود باز هم هم متوجه نخواهند شد.»
بیشتر منتقدان خان پیروان نظریه ساختارگرایی یا Constructionism هستند. آنها معتقدند بچهها به این علت علاقهشان به ریاضیات را از دست میدهند که در این درس اغلب برای حل مسائل، از یکسری روالهای تکراری و روتین که هیچ ارتباطی با زندگی روزمره ما ندارند استفاده میشود. آنها میگویند بهتر است فعالیتهایی را به بچهها بسپاریم که به آنها اجازه میدهد مبانی ریاضی و فیزیک را خودشان کشف کنند. برای مثال، بگذاریم با زبانهای برنامهنویسی کاربرپسند و سادهای مانند Logo سرگرم شوند. مارتینز در یکی از پستهای وبلاگی در انتقاد از برنامه خان مینویسد: «در واقع یادگیری وقتی و جایی اتفاق میافتد که دانشآموزان با مطلب مربوطه ور میروند و با آن درگیر میشوند و هیچ راه میانبری برای این فرآیند وجود ندارد.» گیتس و خان ادعا میکنند در تلاش هستند تا کلاسهای درس را بتکانند و در آنها حرکتی جدید ایجاد کنند اما منتقدان خان میگویند او بهاندازه کافی رادیکال و تحولخواه نیست.
همانطور که ممکن است حدس زده باشید، خان گفتههای این منتقدان را که او را به پیروی از آموزش به شیوه تکرار و از بر کردن مطالب متهم میکنند، بهتندی رد میکند. او میگوید: «درست عکس این موضوع است!» هرچه آموزگاران بیشتر کلاسهایشان را تحتنظر داشته باشند و دانشآموزان نیز توضیحات ویدیویی او را در خانه تماشا کنند، طی ساعتهای کلاسی در طول روز برای فعالیتهای خلاقانه وقت بیشتری فراهم میشود؛ فعالیتهایی مثل هنر، بازی، یا انگیزش ذهنی هدفدار درباره مسائل کلیتر یا انتزاعیتر. او میگوید: «درواقع شما به کلاس آزادی عمل میدهید؛ آنرا انسانوارتر میکنید.» او نسبت به این عقیده ساختارگراها که میگویند تا وقتی دانشآموز مطلبی را خودش کشف نکند آنرا یاد نمیگیرند نظر موافق و مساعدی ندارد. او میگوید: «اگر اسحاق نیوتن درباره جبر کتابهایی نداشت (و مطالعه نکرده بود)، حساب دیفرانسیل و انتگرال را هم پدید نمیآورد.» پاسخ بیلگیتس به منتقدان حتی از این هم تندتر است و میگوید: «چرند است، به من بگویید اگر ضرب بلد نباشید، چه خدمتی قرار است برای جامعهتان انجام دهید؟»
محدودیت دیگر سایت خان این است که نرمافزارهای طرح تمرین تنها میتوانند برای موضوعاتی مثل ریاضی یا شیمی که جوابهای پیشنهادی به آنها بدون ابهام، درست یا نادرست است پرسش طرح کنند. خان درباره موضوعاتی که پاسخ به آنها پیچیدهتر است و بین پاسخ درست و نادرست مرز بهنسبت مبهمی وجود دارد، ویدیوهای کمتری ضبط ارائه کردهاست.
خان و گیتس هر دو قبول دارند که برای خودکارسازی فرآیند آموزش مهارت نگارش زبان در ذهن دانشآموزان، هیچ راه سادهای وجود ندارد و این در حالی است که نگارش زبان هم به اندازه ریاضیات حساس است و نمره آزمونهای کشوری دانشآموزان در آن درس نیز مانند نمرههای درس ریاضی کم است. بهنظر خان یکی از راههایی که میتوان با استفاده از آن مهارت نوشتن یا نگارش را به دانشآموزان یاد داد، شیوه مرور متناظر (peer review) است؛ یعنی از بچهها بخواهیم نوشتههای خود را در اینترنت آپلود کنند تا به اینگونه کل کلاس بتواند آنرا بخواند و دربارهاش نظر بدهد. (در واقع بسیاری از معلمان همین حالا هم همینکار را میکنند.) خان همان زمان تصمیم گرفت تا ظرف یک سال و اندی بعد بخشی بهنام انجمن آکادمی خان هم راهاندازی کند که در آنجا دانشآموزان میتوانند با نوشتن به یکدیگر کمک کنند. او دانشآموزان را در حالی تصور میکند که پرسشهایی را که نمیتوانند حل کنند به این انجمن میفرستند و از دیگر دانشآموزانی که درباره راهحل آن اطلاعاتی دارند راهنماییهای مربوطه را دریافت میدارند یا این که معلمان دیگری در سراسر جهان میتوانند هر زمانی از شبانهروز چنین کمکهایی را ارائه دهند؛ آنهایی که بهترین کمک را ارائه کنند امتیاز دریافت میکنند و رتبهشان در انجمن بالاتر میرود.
حتی اگر خان بهراستی دانشآموزان را آزاد میگذارد تا هر یک با سرعت خاص خودشان جلو بروند، معلوم نیست که آیا مدارس خواهند توانست خود را با این شیوه وفق دهند یا نه. یکی از برداشتهای ممکن درباره سطوح سنی در شیوه مذکور این است که گروههای مختلف دانشآموزان باید بتوانند همه با هم با سرعتی یکسان پیش بروند. پس درصورت استفاده از سیستم آکادمی خان چه اتفاقی میافتد، آیا شما با یک بچه کلاس پنجمی مواجه خواهید شد که مثلثات و فیزیک دبیرستان را بهخوبی یاد گرفته است، اما وقتی نوبت مهارتهای درسی دیگر مانند نگارش زبان، تاریخ و علوم اجتماعی میرسد هنوز هم مانند یک بچه عادی ده ساله عمل میکند؟ بن کامنتس، برنامهنویس خان از آموزگارانی که ارائههای ویدیویی آکادمی خان را دیده و شیفته ایده آن شدهاند شنیده که پرسیدهاند آیا میشود این فیلمها را طوری سازماندهی کرد که از پیشرفت بیش از حد سریع و افسارگسیخته دانشآموزان جلوگیری کنند؟
موفقیت خان (و جایگاه محبوب و مطلوب فناوری) پای او را به مبارزات داغی که محورشان متحول کردن مدارس است، باز کرده است. تحولخواهان امروز، عموماً بر این باورند که موفقیت دانشآموز باید بهدقت توسط آموزگاران و مسئولان ذیربط مدارس محک زده شود و هر کسی که بتواند رشد سریعتری را برای شاگردانش رقم بزند باید مزد بیشتری دریافت کند و اگر عملکرد ناموفقی داشت به همان نسبت بازخواست شود. آنها بیشتر هوادار مدارسی هستند که بهصورت مستقل و خصوصی اداره میشوند و اگر نگوییم که با هرگونه اتحادیهای مخالفند اما با قوانینی که اتحادیهها یا سندیکاهای آموزگاران را مانند رؤسایی بر سر شاگردان میگمارند، بهشدت مخالفت میورزند. با این که بسیاری از اهالی والاستریت و روسای دره سیلیکون در صف این تحولخواهان بهچشم میخورند اما وقتی من خان را هم در میان آنها جای دادم او از این حرفم جا خورد. او میگوید با سیستم حاکم بر مدارس عمومی یا دولتی هیچ قصد و غرض خاصی ندارد؛ در واقع، تجربه کار با لسآلتوس به او نشان داده است که معلمان مدارس عمومی هم میتوانند بهاندازه هر کس دیگری خلاق باشند. او میگوید: «فکر نکنید من خواستار تحول در نظام آموزشی هستم، باشه؟ ما اینجا نیستیم که یکجور جنگ سیاسی راه بیاندازیم. ما اینجاییم تا چیزی بسازیم که سودمند باشد.»
بهنظر میرسد خان نسبت به این موضوع که آیا او سیستم رایج مدارس را عوض خواهد کرد یا نه بیتوجه است. در واقع او حواسش هست که دارد با مدارس ناحیه لس آلتوس همکاری میکند، زیرا لازمه این همکاری آن است که او نسبت به قوانین و انتظارات آن مدارس متعهد باقی بماند. خان تا کنون در ساخت کتابخانه ویدیوها و نرمافزارهایش، شم و خواستههای درونی خود را دنبال کردهاست، او نخست موضوعاتی را ضبط میکرد که بستگانش لازم داشتند، سپس بهمرور وقتی دید موضوعات جالب دیگری هم هستند که یا جالب هستند یا دانشآموزان دیگری هم میتوانند از آنها بهره ببرند دربارهشان ویدیو ضبط کرد. اما مدارس برنامه درسی سفت و سختی دارند که باید رعایت شود و معلمان لسآلتوس اغلب میبینند مباحثی وجود دارد که خان چندان آنها را با رعایت جزئیات توضیح نداده است.
خان مشتاقانه درصدد است تا این جاهای خالی را پر کند. اما قصد هم ندارد گذشته خودش را خراب کند، زیرا مایل نیست سیستم رایج در مدارس و استانداردهای فراگیر و امپراتوریگونه حاکم بر آنها درباره نحوه توسعه سایتش چیزی را به او دیکته کند. در واقع، او میگوید یکی از عللی که باعث شده شرکتهای تولیدکننده نرمافزارهای کمکآموزشی چنین محصولات کسالتآور و ضعیفی ارائه بدهند این است که میکوشند توقعات آدمهای سختگیر در نواحی مختلف آموزشی در هر 50 ایالت امریکا را برآورده کنند: بیشتر مثل این است که میخواهند به همان قشر متوسط و مفروض کلاس در بدهند و با اینکار هرگونه گوناگونی و طراوت را از مطالب درسی میزدایند. او شانه بالا میاندازد و میگوید: «من نمیخواهم یک فروشنده تجارتپیشه باشم.»
در اصل، خان نمیخواهد نحوه تدریس در آموزشگاهها را تغییر دهد؛ او میخواهد نحوه یادگیری مردم را عوض کند، حالا چه در یک مدرسه خصوصی مشغول تحصیل باشند یا چه در مدارس عمومی؛ و باز بههمین ترتیب، چه این یادگیرندگان، دانشآموز باشند و چه افراد بالغی که میخواهند در هنگام کار آشپزخانه بهصورت خودآموز مطلبی را هم یاد بگیرند. یکی از اعضای گروه خان، (در زمان نگارش این گزارش 13 نفر در آنجا کار میکردند)، پیشقدم شده تا ویدیوها را به ده زبان عمده جهان ترجمهکند. در پس این اقدام پیشگامانه او منطقی کلاسیک وجود دارد: یک کار جالب انجام دهید، سریع انجامش دهید و آنگاه مردمی که دوستش دارند پیدایتان خواهند کرد. در بهار سال 2011 ناظر مدرسه کادول از کلاس او بازدید کرد تا ببیند کار با آکادمی خان چطور پیش میرود. دانشآموزان در حالی که هدست به سر زده بودند داشتند یکی از ویدیوهای خان را تماشا میکردند. هر کدام از آنها ویدیو را بهشیوه دلخواه خود تماشا میکرد، بعضی از آنها قسمتهایی از فیلم را که برایشان نامفهوم بود متوقف و بعد دوباره پخش میکردند و گاهی یادداشت برمیداشتند، که اینکار دقیقاً همان چیزی است که باید در سفارشیکردن فرآیند یادگیری وجود داشته باشد. اما کادول متوجه شد وقتی روی صندلیاش مینشیند و به تماشای روند کار میپردازد، گویی سست و کمتحرک میشود. او میگوید: «خیلی عجیب است که وقتی بچهها هدفونهایشان را به گوش میزنند و به تماشای ویدیویی یکسان و گوش دادن به مطالبش مشغول میشوند تا اطلاعات مشابه را از آن دریافت کنند، بر این جریان کنترلی نداشتم!»
اما این موضوع از نظر ناظر ایرادی نداشت. هرچه مطالب و توضیحات درسی باکیفیتتری بهصورت آنلاین عرضه میشوند، معلمان و مدیران نیز بیش از پیش درمییابند که درخصوص ارائه توضیحات ساده و قابلفهم شاید دیگران بتوانند اینکار را بهتر از آنها انجام دهند. از اینرو است که به من میگویند، چرا رقابت؟ بهجای رقابت، میتوانیم توجهمان را روی کمک به دانشآموزانی که به آن نیاز دارند و ارائه توضیحات دقیق و مطابق با نیاز آنها متمرمز کنیم و این کاری است که تنها از دست یک معلم زنده برمیآید. (در واقع، ویدیوهای آموزشی موضوع و توضیحهای مربوط به هر درس را بهخوبی به دانشآموز یاد میدهند و در این میان آموزگار مدیریت کلاس و نظارت بر کار بچهها را بهعهده دارد و اگر هر دانشآموزی بخشی از توضیحهای ویدیویی را متوجه نشد یا هنوز در برخی موارد ایرادهایی داشت، معلم آنجا حاضر است تا برای حل مشکلش بهطور مستقیم و اختصاصی به او کمک کند، گویی که دانشآموزان یک معلم خصوصی دارند.)
با چنین اوضاع و احوالی حتی برخی از معلمانی که هرگز درباره آکادمی خان چیزی نشنیده بودند نیز در حال امتحان کردن بعضی از ایدههای او هستند: آنها کلاسشان را آزاد میگذارند و برای هرچه مشهودتر کردن و قابلتشخیصتر کردن فرآیند یادگیری دانشآموزان از ابزارهای رایگانی مانند Google Docs استفاده میکنند. بسیاری از آموزگاران خوشقریحه هستند و از هر ابزاری که دراختیار داشته باشند (چه رسمی باشد و چه غیررسمی) بهره خواهند برد. ممکن است برخی از تغییرات بنیادی وعدهداده شده توسط سایتهایی مانند آکادمی خان به دگرگون کردن کلاسهای درس بیانجامد، فرقی نمیکند که در سطح ناحیه یا ایالت چه اتفاقی بیفتد.
خان به سهم خود اظهار میدارد که اینک توجهش را بر راهاندازی مدرسه خصوصی خودش معطوف کرده است تا به کمک آن نشان دهد که با استفاده از راهکارهای آکادمی خان تا چه اندازه میتوان حول موضوع یادگیری مانور داد. ایدههای او کنجکاویبرانگیز و خیرهکنندهاند: از جمله این که در مدرسه او بچهها برحسب سن تفکیک نخواهند شد؛ نوجوانها و کودکستانیها با هم سر یک کلاس خواهند نشست. او میگوید: «برای پشتیبانی از این (ایده) تحقیقاتی انجام نداده است، اما بچههای کم سن و سالتر وقتی با بچههای بزرگتر از خودشان همنشین میشوند رفتارهای پختهتری بروز میدهند و بچههای بزرگتر هم وقتی کنار کم سنوسالترها مینشینند بزرگوارانهتر رفتار میکنند.» اگر این کلاسها راه بیفتند دانشآموزان میتوانند ساعات بیشتری از زمان مدرسه را صرف فعالیتهای نوآورانه کنند.
خان میخواهد برای یاددادن شیوههای مذاکره و گفتوگو به بچهها از بازیهای بهاصطلاح تختهای (board gameها) استفاده کند و تاریخ را هم به شیوهای پسرو یاد دهد. (شیوه پسرو یعنی این که مثلاً بپرسیم چرا دو قوم اینک با هم در جنگ هستند؟ بگذارید چند سال عقبتر برویم تا علتش را پیدا کنیم. چند سال عقبتر رفتیم و دیدیم آن موقع هم با هم دشمنیهایی داشتهاند! پس باز هم عقبتر میرویم...) او همچنین بر آن است موضوعاتی را به بچهها یاد بدهد که در جهان واقعی کاربردیتر باشند؛ مثل «آمار، حقوق، حسابداری، و امور مالی. چرا به بچهها قوانین مدنی را یاد میدهید؟ به آنها حقوق بیاموزید. باربطتر است و میتوانید همزمان حقوق مدنی را هم یاد بگیرید.» او برآورد میکند که این پروژه بهازای هر دانشآموز تنها دههزار دلار هزینه داشته باشد که «برای زوجهای شاغل قابل پرداخت است.» اگر خان چنین مدرسهای را راهاندازی کند، امتیاز بزرگی خواهد داشت. او حدود هفت سال است که ویدیوی آنلاین منتشر میکند و دانشآموزان تا سال 2011 به بیش از 50 میلیون پرسشی که توسط نرمافزار او طرح شده بودند جواب دادهاند: خان و گروه او اینک روی کوهی از دادهها ایستادهاند که درباره نحوه یادگیری مردم و این که در چه موضوعاتی دچار مشکل میشوند
راهگشا است. او در نظر دارد این اطلاعات را واکاوی کند تا الگوهایی را که قبلاً از چشم پنهان مانده بودند کشف کند. دانشآموزان پیش از آنکه بتوانند به پرسشهای درس آمار پاسخ دهند چندبار باید ویدیوهای مربوط به این درس را ببینند؟ اگر بدانید کدام بچههایی مثلاً در تقسیمهای کسری و جبر پایه مشکل داشتهاند، آیا میتوانید پیشبینی کنید که در آینده در یادگیری چه درسهای دیگری دچار مشکل خواهند شد؟ خان بر این باور است که چنین دادهکاویهایی در درازمدت میتواند به او کمک کند تا دروس را سفارشی کند تا بهخوبی با نحوه یادگیری هر کودک
هماهنگ باشند. او حالا هم ویدیوهایی را در دست ضبط دارد. در به انتهای دفتر کار و سروقت هدستاش میرود. ویدیوی بعدی او درباره دیابت خواهد بود و او از این موضوع برای ورود آرام و نامحسوس به یکی از حیطههای حساس ریاضی بهره خواهد برد، محاسبه این که در جریان خون شما چند قاشق چایخوری قند وجود دارد و سپس با شادمانی ملایمی بر چهره میگوید: «برای هر انسان متوسط در هر لحظه از زمان حدود یک قاشق چایخوری!» سپس میچرخد، دکمه ضبط را فشار میدهد و شروع میکند به حرف زدن.
پینوشت
1. مجموعه کتابهای Complete Idiot’s Guide ضمن برخورداری از عنوانی طنزگونه میکوشند تا موضوعات گوناگون را در قالب روایی «چگونه انجام دهیم» توضیح دهند و یکسری کتب دیگر از این مجموعه نیز بهعنوان کتابهای مرجع منتشر شدهاند و مفاهیم پایهای مربوط به موضوعات پیچیده و رایج را با بیانی قابلفهم توضیح میدهند.
منبع: ماهنامه عصر شبکه